در بین این هفت مرد که جزو ترسناک ترین و چندش آورترین قاتلان زنجیره ای تاریخ هستند، نکته مشابهی جلب توجه می کند که چپ غربی دوست ندارد شما بخوانید یا بشنوید. واقعیت این است که اکثر قاتلان زنجیره ای و خطرناک در صد سال گذشته مردانی بودند که یک نقطه اشتراک ویژه داشتند. اگر پس از خواندن این نوشتار متوجه این نقطه شدید، آن را در کامنت ها بنویسید.
۱. جفری دامر Jeffrey Dahmer
جفری دامر، معروف به “قاتل میلواکی”، مسئول تجاوز جنسی و قتل ۱۷ جوان و مرد بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱ بود. دادگاه وی را از نظر روانی سالم و فاقد هرگونه بیماری روانی تشخیص داد و جرایم وی شامل قتل، تجاوز جنسی و تکهتکه کردن قربانیانش میشد.
چپ غربی برای توجیه این که چرا همه اراذل زیر چتر حمایتی شان بیشترین تعداد قاتلان زنجیره ای را تشکیل می دهند و مسئول وحشیانه ترین تجاوز ها و قتل های صد سال اخیر هستند، وقیحانه به دروغ متوسل می شود و جفری دامر را یک بیمار روانی معرفی می کند. در صورتی که در ۱۵ فوریه ۱۹۹۲ دادگاه پس از بررسی های گسترده به این نتیجه قطعی رسید که «دامر دارای اختیار کامل و فاقد هر گونه بیماری روانی است.» و به همین دلیل وی را به اشد مجازات محکوم کردند.
وی نه تنها به قربانیان تجاوز جنسی می کرد بلکه پس از مرگ مردان جوان به جسد آن ها نیز احساس تمایل داشت و به اجساد پسران و مردان قربانی خویش نیز تجاوز جنسی می کرد.
۲. جان وین گِیسی John Wayne Gacy
گِیسی بین سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۸، بیش از ۳۳ مرد جوان و نوجوان را به فجیع ترین شکل ممکن بعد از تجاوز جنسی و شکنجه های متعدد به قتل رساند. این مرد ۳۰ ساله با روش های مختلف قربانیان خود را فریب می داد، پس از قتل فجیع این پسران نوجوان، اجسادشان را در زیرزمین خانهاش دفن میکرد. یکی از روش های این بود که طناب را آن قدر دور گردن قربانی می پیچاند تا کم کم، در مواردی، بعد از بین یک تا دو ساعت خفه شوند.
گِیسی که معروف بود با لباسهای دلقک در جشنها شرکت میکرد، تلاش کرد وانمود کند بیمار روانی است. اما در نهایت مشخص شد کاملاً هدفمند و با برنامه به انتخاب قربانیان می پرداخته و تلاش سازمان یافته و آگاهانه ای برای پنهان کردن آثار جنایت هایش نموده بود. وی در نهایت به اعدام محکوم شد.
جالب است بدانید همین کثافت، دو بار ازدواج کرده بود و دو فرزند نیز داشت. اکثر قربانیان وی که پسرانی ۱۴ تا ۲۱ ساله بودند، پس از کشف اجساد و بر اساس نظریه کارشناسی پزشکی قانونی به دلیل خفگی با فروکردن قطعه ای از لباس قربانی در حلق وی یا خفگی در نتیجه فشار به دور گردن با طناب تنگ و در مواردی ضربات چاقو بوده است.
۳. اندرو کونانان Andrew Cunanan
کونانان پنج نفر را در سال ۱۹۹۷ به قتل رساند که از جمله قربانیانش، طراح معروف، جانی ورساچه بود. او از دوران دبیرستان خود را رسماً پسری همجنسگرا معرفی می کرد و تا پایان عمر در بیست و هفت سالگی از راه ارائه خدمات جنسی به مرد های مسن پولدار درآمد کسب می کرد.
این یکی کثافت، به اشتباه فکر کرده بود مبتلا به ایدز شده و اول دوست پسر خودش را آن قدر با یک چکش زد تا مُرد. سپس یک دوست پسر نگون بخت دیگرش را با گلوله زد و بعد سراغ یکی از مشتریان احتمالی خویش رفت: پیرمردی ۷۲ ساله به نام لی میگلین را شکنجه کرد و با پیچ گوشتی بیش از بیست بار بدن قربانی خود را سوراخ کرد و در نهایت با اره آهن بر، سر وی را بُرید. بعد از این وی با شلیک گلوله به سر قربانی بعدی خود او را کشت. از اینجا به سراغ طراح معروف مُد و لباس به نام جیانی ورساچه مشهور رفت و با شلیک یک گلوله به پس سر و یک گلوله به گونه سمت چپ وی، او را نیز کشت.
قضاوت با شما که آیا ورساچه نیز یکی از مشتریان یا شوگرددی های این قاتل بوده یا خیر.
۴. دنیس نیلسن Dennis Nilsen
نیلسن مسئول مرگ و تجاوز جنسی به دستکم ۱۲ تا ۱۵ پسر نوجوان و مرد جوان و همچنین به اجساد آن ها بود. افزون بر این، او هفت مورد تلاش ناموفق برای تجاوز و کشتن مردان دیگری بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۳ در لندن در کارنامه خود داشت.
قربانیان او عمدتاً پسران و مردان جوان همجنس گرا بودند اما گاهی پسران نرمال را نیز به عنوان طعمه بر می گزید. او قربانی را به درون خانه اش می برد و به وی غذا یا الکل می داد. سپس وی را با تنگ کردن جسمی به دور گردنش خفه می کرد. اگر قربانی نمی مُرد و فقط بیهوش می شد، نیلسن وی را در وان حمام غرق می کرد پیش از آن که مراسم چندش آوری را روی جسدش آغاز کند: او جسد قربانی را حمام می داد، لباس های زیر مورد نظرش را به تن جسد می کرد و تا هفته ها و گاهی تا ماه ها جسد را در محل زندگی اش نگاه می داشت. پس از آن جسد را قطعه قطعه می کرد.
نیلسن که از ابتدای سن بلوغ به گفته خود پی برده بود که همجنس گرا است، اعتراف کرده بود که از تماشای دیدن جسد پسران و مردانی که کشته بود لذت جنسی می برد و در همان حال خودارضایی می کرد. او همچنین بنا به اعتراف خود رابطه غیر دخولی با اجساد قربانیانش داشت.
۵. رندی استیون کرفت Randy Steven Kraft
معروف به “قاتل اسکورکارد”، کرفت مسئول قتل بیش از ۱۶ جوان بود. وی برای هر قربانی خود یک نشان در دفترچهای ثبت میکرد. جرایم وی از دهه ۱۹۷۰ تا زمان دستگیریش در سال ۱۹۸۳ ادامه داشت.
رندی استیون کرفت مسئول قتلهای متعدد در ایالات متحده آمریکا بوده و به خاطر روشهای خشونتآمیز و وحشیانهاش شناخته شده است. او از روشهایی مانند خفگی، مسمومیت، و شکنجه استفاده می کرد.
۶. کالین ایرلند Colin Ireland
ایرلند در سال ۱۹۹۳ پنج همجنسگرا را در لندن به قتل رساند.
کالین ایرلند، که به “قاتل پاب” شناخته شده است، در سال ۱۹۹۳ پنج قتل را در لندن انجام داد. او به طور خاص قربانیان خود را از میان افرادی انتخاب میکرد که در صحنههای همجنسگرایان مشهور بودند. ایرلند با استفاده از تکنیکهای شکنجه برای کشتن قربانیانش شناخته شده است. وی اغلب قربانیان را به آپارتمانهای خود دعوت میکرد، سپس آنها را با استفاده از روشهایی مانند خفگی کشته و سعی در پاکسازی صحنه جرم برای از بین بردن هرگونه شواهدی میکرد. ایرلند این جرایم را با هدف شناخته شدن به عنوان یک قاتل سریالی انجام داد و پس از ارتکاب هر قتل با پلیس تماس میگرفت تا جزئیات جرم را گزارش دهد.
۷. بروس مکآرتور Bruce McArthur
مکآرتور زندگی دوگانه ای داشت که در «ظاهر خود را عادی می نمود اما در حقیقت یک همجنسگرا بود».
بروس مکآرتور یک قاتل زنجیرهای کانادایی است که جرایم خود را بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷ در تورنتو انجام داد. او در سال ۲۰۱۹ به اتهام قتل هشت مرد به حبس ابد محکوم شد. قربانیان او عمدتاً از اعضای جامعه LGBTQ+ بودند و بسیاری از آنها افرادی بودند که بهطور منظم به محله گی در تورنتو میرفتند.
مکآرتور اغلب از طریق برنامههای دوستیابی و سایتهای ملاقات برای همجنسگرایان، با قربانیان خود آشنا میشد. پس از برقراری ارتباط و جلب اعتماد آنها، وی آنها را به مکانی خلوت میبرد، جایی که میتوانست بدون ترس از دیده شدن، اقدام به قتل کند. روشهای مورد استفاده او برای کشتن قربانیانش مشخص نشده است، اما پس از قتل، بقایای برخی از قربانیان در گلدانهای بزرگ در خانههایی که وی در آنها به عنوان باغبان کار می کرد پیدا شد.
16 دیدگاه دربارهٔ «مخوف ترین قاتلان زنجیره ای تاریخ»
درود ، از وقتی متوجه شدم هیچ مدرکی وجود نداره اثبات کنه که ژنتیک عامل رفتار های این افراد هست واقعا حس بدی دارم پیدا میکنم نسبت به این موضوع کم کم …. سپاس برای مطلب جالبتون
در باره مریضی های شخصیتی که در cluster B تحت عنوان anti social personality disorder شناسایی میشوند سایکوپاتی و سوسیوپاتی خطرناک ترین اند که عوامل محیطی بزرگترین نقش اساسی رو دارند البته تحقیقات روانشناسی امکان برخی Genetic vulnerability ها رو کاملا رد نمیکند ولی محیط مهمترین عامل است ، مسئله مهم این است که همجنسگرایان مبتلا به این بیماری ها ،خطرناک ترین جنایتکاران را شامل میشوند.
آنچه متد علمی همواره به آن شناخته شده، عدم تعصب و نگاه جانبدارانه، و جستجوی نشانهها در پدیدههای در دست بررسی با چشمان باز و خالی از هرگونه سوگیری شناختی ست.
نگاه جانبدارانه، با هیچ بهانهای قابل پذیرش نیست. به عنوان مثال، آیا میتوان ادعا کرد «چون جامعهی الجیبیتیکیو… در گذشته جزو اقلیتهای مورد تبعیض بودهاند، اکنون باید با تیعیض مثبت با آنها برخورد کرد.»؟
چپ غربی از طرفی با هدف حمایت تام و تمام از جامعهی دگرباش جنسی سعی دارد این گرایشات را عادی جلوه دهد، و همزمان وقتی با آمار قابل توجه جامعهی دگرباش در بین قاتلین زنجیرهای مواجه میشود، سعی دارد آنها را بیمار روانی جلوه دهد.
بحث من به هیچ وجه این نیست که آیا گی بیماری روانی ست یا حالتی از روان عادی بشر است. سعی دارم این استاندارد دوگانه در رفتار چپ غربی را نشان دهم.
گویی چپ غربی از برچسب بیماری روانی فقط برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود بهره میبرد. برای عادی جلوه دادن یک رفتار غیرعادی، این رفتار را عادی مینامد. سپس برای دور کردن ذهن جامعه از ارتباط همان گرایش با یک جنایت مخوف، به جنایتکار برچسب بیمار روانی (بیماریماری از نوع غیرجنسی) میزند تا ذهن جامعه از ارتباط گرایش جنسی دگرباشانه با آن جنایت دور کند. اگر اعتقاد دارید همجنسگرایی یک گرایش طبیعیست، پس چرا توان واقعنمایی ارتباط یک گرایش طبیعی بشری با یک جنایت زنجیرهای را، بدون پیشداوری و با متد علمی ندارید؟ پرسش اساسی همین است. این که شما در حال پنهان کردن چه چیزی هستید؟
بیماری های جنسی را نرمال جلوه دادن پیامدی جز این ندارد که در مذهب و چپ های سرگردان بسیار رایج است. متاسفانه در فضای سیاسی امروزه در موارد مختلف خود را نمایان کرده است. سپاس از زحماتتان جهت روشنگری های به موقع و هشدار دادن هایتان
مقاله شما رو خوندم و نسبت به آماری که دیدم،واقعا شوکه شدم. متوجه شدم که چطور این بیماران روانی با اون زمینه ،دست به چه جنایاتی زدند. پس علیرغم تبلیغات فراوان چپ غربی، این جماعت آنچنان هم گوگولی نیستند و زمینه تبدیل شدن به هیولاهای انسان نما را به شدددت دارند. 😰😰
تصورش را بکنید، چپ ووک کمپینهای تبلیغاتی در جامعه برایشان فراهم میسازد، خطرناکترین مورد آن حضور همین رنگیمکمونیها و گاها پدوفیلی در مدارس کودکان بوده است. جامعه مریض رنگینکمونی شانه به شانه چپهای ووک از جنایات هولناک تروریستهای مسلمان حماس در اسراییل دفاع کردند.
پیام جان در مورد مشکل روانی بودن افراد همجنسگرا دانش من کمه، فقط تا جاییکه میدونم جامعه روانشناسان آمریکا دیگه تمایلات جنسی غیر استریت رو بیماری قلمداد نمیکنه
ب نظر من اینکه کشورهای جهان آزاد برای جلوگیری از قدرت ریشه دار اقلیت های متعصب ضدهمجنسگرایان و زنان و دگرباشان و آفریقایی تباران(سیاه پوستان) و مهاجران و غیرمسیحیان و…..موارد مشابه، علیه شون از تئوری تبعیض مثبت استفاده میکنن، درست و لازمه ولی متاسفانه چپ وُک(woke) از این تئوری(تبعیض مثبت) سواستفاده کرده و داره از این تئوری علیه حقوق و آزادی های برابر همه جامعه استفاده میکنه و باعث نقض آزادی و حقوق افراد در جامعه میشه
پیام جان درود ممنونم بابت ارایه مقاله
نقطه مشترک قاتلان . انزجار از هم جنس گرایی هست هر چند خود قاتل نیز در تمام موارد همجنس گرا بوده است
درنتیجه میتوان گفت هم جنس گرایی اگر چه توسط جهان به رسمیت شناخته شده ولی در یک کلیت نمیتواند منشا تغییر و تاثیرات مفید در جامعه خود باشند و با اینکه به رسمیت شناخته شده اند گویا خود را برسمیت نمیشناسند و پتانسیل بیشتری را برای جامعه ستیز شدن از خود نشان میدهند دقیقا مثل مسلمانان که توان هم زیستی با جامعه متکثر را ندارند و معضل اجتماعی برای تمام جوامع هستند و خواهند بود
درود
سپاس پیام جان از این همه روشنگری چیزی که بین همه این قاتلان مشترک هست همجنسگرایی و یک مدل انزجار از همجنس این برداشت رو میشه داشت که این قشر از جامعه مستعد این جنایات و رفتارهای غیرمعمول هستند و چپ در تلاش هست این مهم رو نادیده بگیره و نرمال نشون بده.
در ایران امروز ما چنین افراد خطرناکی در قدرت اند و همه سابقه گرایش به همجنس هم دارند.
درود پیام فضلی عزیز، سپاس از ارائه روشنگری ها در جهت شناخت بهتر جامعه از دیدگاه خردگرای علمی، برداشت من از نکته حائز اهمیت از گردآوری واقعیت عملکرد این قاتلین از اینکه نقطه اشتراک این قاتلین با مسلمانان وحشی همجنسگرای پدوفیلی همچون خمینی تفخیزی تحریرالوسیله از جمله آخوند جنایتکار،سپاهی تروریست و بسیجی شاگرد قرآنی با این همجنسگرایان در زمینه یک نوع اختلالات شخصیتی ستیز گرایانه با محیط پیرامون خودشان است، تا جایی که در جوامع آزاد هم بسیاری از اختلالات و عقده های شخصیتی از خود این افراد همجنسگرا رنگینکمونی پدوفیلی آسیب های متجاوزانه و جنایتکارانه به بسیاری به شهروندان دارای حقوق شهروندی آزاد هم زده و می زند. حال چرا با وجود نمونه های بارز اختلالات شخصیتی در همجنسگرایان پدوفیلی هنوز چپ غربی سعی در وارونه نمایی و عادی سازی جنایت برای مبانی قرآنی متجاوزانه و جنایتکارانه محمد رسول الله پدوفیلی، مسلمانان وحشی و
همجنسگرایان پدوفیلی دارد جای بسیار تامل، تفکر و مبارزه در جهت احیای واقعگرایانه معضلات فرهنگی و اجتماعی است.
اعدام، شکنجه،قطع دست و پا، کودک همسری، مجامعت جنسی با زنان شوهردار در جنگ که به تصرف مسلمانان وحشی درآمده اند، ترور های وحشیانه و احکام اسلامی وحشیانه سنگسار، سوزاندن دست فرد نابینا که برای گرفتن کمک مالی نزد علی ابن ابیطالب اولین داعشی قاتل آمده بود، نشانه های یک فرد مسلمان زامبی با عقده های اختلالات شخصیتی است.
البته پیام جان تیترت کاملن درست نیست ده قاتل زنجیره ای مخوف در تاریخ اکثرن از آمریکای جنوبی و شرق و مرکز آسیا از جمله دو مورد از ایران هستند، هوشنگ امینی با ۶۷ قتل ثابت شده بین سالهای 1954-1962 در ورامین و محمد بیجه با ۵۴ قتل ثابت شده بین سالهای 2002-2004 که کارشناسان فکر میکنند خیلی بیش از اینها باشه. تازه اینها در مقام ۸ و ۱۳ از نظر تعداد قربانیان هستند، ولی در کل موافقم که گرایشهای عجیب جنسی میتونه مهمترین دلیل درونی این اتفاقات باشه
خواندن این مقاله بسیار برایم شک کننده بود و چشمم را به واقعيتي مخوف باز میکند واینکه بیماری چون اینان در جامعه به شکلی مظلوم و ستمدیده جلوه داده میشوند و این برای جامعه خطر ناک است.
چیزی را که مشترک در همه این جنایتکاران دیدم این است که همه آنها یا همجنس گرا بودند و یا گرایشات همجنس گرایانه شدیدی داشتند ۲-احساس شدید مالکیت نسبت به اجساد قربانیان و بخاطر این حس مالکیت آنها اجساد کسانی را که به قتل می رساندند برای مدتی نگاهداری می کردند
این مقاله منو به این فکر برد که علاوه بر جنایات ملاها و بسیجی های کثیف و همجنسگرا که برای هممون مشهوده، من چون تو محله های داغون بزرگ شدم این رو به چشم دیدم که خیلی از اراذل وحشی و بی رحم هم سوابق همجنس گرایانه داشتن .
اصلا انگاری این افراد خیلی راحت میتونن با رفتارهای جنایتکارانه کنار بیان. بنظرم اینجوریه که در جایگاه قربانی خیلی راحت تر و نرم تر تسلیم میشن و در جایگاه متجاوز خیلی قسی القلب و سنگدل تر.
این مقاله منو به این فکر برد که علاوه بر جنایات ملاها و بسیجی های کثیف و همجنسگرا که برای هممون مشهوده، من چون تو محله های داغون بزرگ شدم این رو به چشم دیدم که خیلی از اراذل وحشی و بی رحم هم سوابق همجنس گرایانه داشتن .
اصلا انگاری این افراد خیلی راحت میتونن با رفتارهای جنایتکارانه کنار بیان. بنظرم اینجوریه که در جایگاه قربانی خیلی راحت تر و نرم تر تسلیم میشن و در جایگاه متجاوز خیلی قسی القلب و سنگدل تر.