جستجو

ایرانیسم

بازتعریف مفهوم «من»،‌ «آزادی» و مردم


سخنرانی پیام فضلی که در ادامه به همراه فایل صوتی آن ارائه گردیده است بر مفهوم آزادی فردی در برابر هویت جمعی تأکید دارد.

فضلی به نقد روایت‌های فرهنگی و سیاسی می‌پردازد که ایرانیان را به دیدن آزادی به عنوان هدفی خارجی ترغیب کرده‌اند، تا جایی که آن را بخش جدایی‌ناپذیر از خود نمی‌دانند. او با ایده‌ای که آزادی می‌تواند توسط دیگران اعطا یا گرفته شود مخالفت می‌کند و تأکید دارد که آزادی واقعی از خودآگاهی و تعریف خود نشأت می‌گیرد. او به نقد این باور می‌پردازد که باید منتظر “مردم” یا جمعی بود تا آزادی را به دست آورند و نشان می‌دهد که چنین تفکری افراد را از آزادی و قدرت ذاتی‌شان جدا می‌کند. پیام فضلی خواهان بازبینی هویت است، از برچسب‌های جمعی که توسط جامعه یا رژیم‌های سیاسی تحمیل شده است به سمت شناخت و پذیرش خودمختاری و مسئولیت فردی حرکت می‌کند. این سخنرانی، فراخوانی به خوداندیشی و قدرت شخصی است؛ شنوندگان را ترغیب می‌کند تا آزادی را به عنوان حالتی شخصی از بودن تعریف کنند تا به عنوان دستاوردی اجتماعی.

در این متن، نویسنده با تأکید بر اهمیت آگاهی فردی و شناخت خود، به بررسی وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران می‌پردازد. در ادامه، نکات کلیدی و استدلال‌های اصلی مطرح شده در متن آورده شده‌اند:

  1. تأکید بر تفکر و اندیشه در تنهایی: نویسنده با بیان تجربه‌ی شخصی خود در شب، به اهمیت فرصت تفکر و بازاندیشی در زندگی اشاره می‌کند.
  2. نقد ناشناخته بودن خویشتن و هویت ملی: نویسنده معتقد است افراد جامعه به دلیل ناشناخته بودن خود و فقدان بیداری ملی، تحت تأثیر ایدئولوژی‌های کلکتیویستی و جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند.
  3. تعریف آزادی به عنوان بخشی از هویت فردی: آزادی به عنوان مفهومی داخلی و جزئی از وجود فرد، و نه چیزی خارجی و قابل خریداری معرفی شده است.
  4. انتقاد از تحریف مفهوم آزادی: نویسنده به نقد تلاش‌ها برای تعریف آزادی به شکل اسارت و سرکوب از سوی حکومت جمهوری اسلامی می‌پردازد.
  5. نقد ادعای پیروزی بدون مبارزه: نویسنده استدلال می‌کند که ادعاهای پیروزی، بدون درک واقعیت مبارزه و شکست‌های پیاپی، نه تنها باعث سرخوردگی می‌شود بلکه منجر به پذیرش ظلم و ستم می‌گردد.
  6. تأکید بر ضرورت شناخت فردی و مبارزه برای آزادی: نویسنده بر اهمیت فهم و شناخت فردی از آزادی و هویت ایرانی تأکید کرده و این مفهوم را به عنوان مسیری برای رسیدن به آزادی واقعی مطرح می‌کند.
  7. نقد فرهنگ‌های جمع‌گرا (ما-گرا یا کولکتیویست) و تمجید از من-گرایی یا اندیویدوالیسم: نویسنده با تفکیک بین فرهنگ‌های کلکتیویستی و اندیویدوالیستی، به بررسی تأثیر آن‌ها بر فرد و جامعه می‌پردازد و بر اهمیت پذیرش هویت فردی به عنوان بنیانِ آزادی و دموکراسی تأکید می‌ورزد.
متن پیاده شده و ویراش شده سخنرانی:

خیلی فکر می‌کنم، تفکر می‌کنم، در تنهایی فکر می‌کنم، مثل همین الان: ساعت یک و بیست و پنج دقیقه‌ی شب است. من در یک خانه این‌قدر تنها هستم که صدای خودم برای خودم اکو می‌شود. این‌قدر هیچ کس نیست، هیچ چیز نیست که انسان فرصت فکر کردن می‌یابد. یک توقفی و فکر کردنی به آن ۳۵ سالی که پیش از این روی داده، تا مقایسه کنیم با آن چه در جامعه جهان آزاد می‌بینیم.

  1. من مدت‌هاست متوجه شده‌ام که شما خودتان را نمی‌شناسید. من متوجه شده ام که یکی از دلایل پیروزی ایدئولوژی جمهوری اسلامی و به طور کلی ایده های کالکتیویست بر شما این است که شما از یک بیداری میهنی محروم هستید. شما خودتان را نمی شناسید. من متوجه شده ام که آزادی شما هستید. من به دنبال شما بوده ام. آزادی من هستم. من به دنبال من بودم.

آزادی یک مفهوم خارجی، خارج از جسم تو نیست که برویم پیدایش کنیم و به دستش بیاوریم. آزادی را در سوپرمارکت ارائه نمی‌دهند. بهای رسیدن به آزادی بهایی است که تو در رسیدن به خودت می‌توانی پرداخت کنی و این بسیار کار سختی است. شما از هویت خودتان جدا شدید.

شما را اسلامی کرده اند. به شما گفته اند کاری به مبانی عقیدتی جمهوری اسلامی نداشته باشید! گفته اند اگر می‌خواهید خودتان را پیدا کنید به مبانی عقیدتی جمهوری اسلامی احترام بگذارید. به شما گفته اند ناراحت نباشید، «سه ماه دیگر جمهوری اسلامی می رود» و شما به آزادی می رسید.

به شما نگفته اند که آزادی خود شما هستید. به شما گفته اند شما وحشی هستید، به شما گفته اند و شما پذیرفته اید که وحشی باشید.

ما وحشی نیستیم. وحشی ها آن‌هایی هستند که ما را از خود ما گرفتند. من را از ما گرفتند. من وحشی نیستم. من یک شهروند قرن بیست و یکمی هستم. من وحشی نیستم، من یک انسان هستم.

من نمی‌خواهم مسلمان باشم. آسیبی هم نمی خواهم به مسلمان‌ها برسانم. وحشی‌ها آنهایی هستند که به زور می خواهند من را به وحشیگری پیوند بزنند.

من آزادی هستم. من آزاد نیستم. من در بند هستم. ولی من آزادی هستم. آزادی میتواند اسیر باشد.

تو آزادی هستی، این چهل و سه سال آن افرادی که به دنبال آزادی می گشتند به دنبال تو می گشتند، تو در جریان نبودی آنها هم در جریان نبودند، نه تو می دانستی که آزادی هستی، نه آنها می دانستند که تو را کجا پیدا کنند.

یک عده آمدند اسارت را برای شما آزادی تعریف کردند. اسارت آزادی نیست. اسارت دشمن آزادی است. تو اسارت نیستی تو آزادی هستی تو نه بنده ای نه برده ای تو شهروند جهان امروز هستی. تو را از هویتت جدا کردند. با حیله ها و ترفند های متفاوت آمدند برای تو یک هویت هایی را تعریف کردند و من احساس خطر میکنم. من مدتی است متوجه شده ام ما در وضعیت بسیار خطرناکتری قرار داریم از آن چیزی که در این ۴۳ سال تحلیلگران و مخالفان جمهوری اسلامی به ما گفته اند.

در این ۴۳ سال به شما گفتند «جمهوری اسلامی الان می رود»، «امسال سال آخر است»، در این ۴۳ سال به شما گفتند جمهوری اسلامی دیگر در دوره هاشمی رفسنجانی از بین می رود چون این مقدار ظلم نمیتواند یک جا جمع شود، دیگر در دوره خاتمی از بین می رود چون مردم دیگر الان وسط خیابان هستند، در دوره احمدی نژاد گفتند بگذارید احمدی نژاد بیاید این خودش باعث میشود جمهوری اسلامی برود چون دیگر همه ی حکومت یک‌دست خواهد شد. در دوره روحانی ما نسل کشی آبان ۹۸ را داشتیم، ما قتل عام سال ۹۶ را داشتیم، ما جنایت علیه بشریت اواسط سال ۸۸ به بعد را داشتیم.

هیچ کدام از این مخالفان جمهوری اسلامی نیامد تحلیل کند و یک مدل واقعی ارائه دهد که بتواند توضیح دهد که ما چرا شکست خوردیم؟ برعکس به جای این که شکست را بپذیرند و توضیح دهند که ما چرا قتل عام شدیم ما چرا سرکوب شدیم ما چرا شکست خوردیم، آمدند گفتند که نه فقط شکست نخوردیم بلکه پیروز شدیم! و این که حکومت تروریستی جمهوری اسلامی ما را کشته است این نشان دهنده ضعف جمهوری اسلامی است.

اینها به شما، به من، دروغ گفتند! اگر کسی تو را می‌کشد نشان دهنده ضعف او نیست! نشان دهنده ضعف تو است! تو باید بی شرف باشی که در حال کشته شدن و تجاوز به ناموست باشند و بگویید «این نشان دهنده ضعف طرف مقابل است و من در قدرت هستم». اگر در قدرت هستی پس خیلی بیشرفی که اجازه می دهی کشته شوی، عزیزانت کشته شوند و به ناموست تجاوز شود‍! خیر این لجن اضافه خوردن است که عزیزانت در حال کشته شدن باشند و بگویید «طرف مقابل در ضعف است». خیر، طرف مقابل در قدرت است.

تو اگر در قدرت بودی کشته نمی شدی، زنده می ماندی! ما اگر در قدرت بودیم در نیزارهای ماهشهر به دوشکا بسته نمی شدیم! ما اگر در قدرت بودیم چند هزار از میهن پرست ترین جوان‌های ما در آبان ۹۸ قتل عام نمی شدند! ما اگر در قدرت بودیم نوید افکاری به آن وضع فجیع توسط جنایتکارترین افرادی که تاریخ ایران به خودش دیده کشته نمی شد.

قدرت ما کجا بود که ما نتوانستیم جلوی کشته شدن نوید افکاری را بگیریم؟ ضعف طرف مقابل کجا بود که (گویی)‌ نتوانست ما را بکشد و ترسیدند و نکشتند!‍ به شما دروغ گفتند به من دروغ گفتند و من این دروغ را می شنیدم. من از نوجوانی دروغ را می شنیدم و خشمگین بودم. خشم من خیلی بیشتر از آنی که از جمهوری اسلامی باشد از کثیف ترین لایه هایی (لایه های اجتماعی، منظور طبقه ایرانی مسلمان شده) بود که مصداق آن را شاید فقط در بعد از فروپاشی دوره ساسانی در طول تاریخ ایران داشته باشیم که در لباس مخالفت با ستمگر، ستمِ ستمگر را برای شما راحت الحلقوم کردند. برای ایران دروغی آوردند تا تو از این روز به آن روز، آن ستم را بپذیری و چیزی نگویی.

نه فقط امید را از تو گرفتند بلکه شما را سرخورده کردند. به شما گفتند هیچ نیازی نیست کاری کنید شما بنشینید در خانه ۹۵ درصد مردم که برانداز هستند اینها خودشان «انجام می‌دهند»! شما بنشینید در خانه سه ماه فقط تحمل کنید بعد از سه ماه برای شما آزادی را می آورند! کسی خود شما را برای شما نمی آورد. آزادی شما هستید. شما آن چیزی که به دنبال آن هستید، آن چیزی که قرار است پیدا کنید، آن چیزی که قرار است به آن برسید خودتان هستید.

شما ها مثل یک سری یتیم های بی سرپرست مثل کودکان خیابانی هستید که به شما گفته شده شما پدر و مادری نداشتید و شما این را پذیرفته اید. به شما گفته شده شما نامی ندارید و شما این را پذیرفته اید. به شما گفته شده شما شهری ندارید و شما این را پذیرفته اید. من نمی‌دانم در این ۴۳ سال چند شخص تا امروز به شما گفته اند که تو آزادی هستی. این جمله را من نمی‌دانم چند نفر تا الان گفته اند به شما، اگر کسی غیر از من نگفته پس بیدار شوید!

یک نکته خیلی مهم، نکته بسیار ترسناک این است که انسان ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۴۰ سال زندگی کند و یک جمله به این سادگی را برای بار اول در سن ۲۰ سالگی، ۳۰ سالگی، ۴۰ سالگی بشنود. اینجا باید از خودتان بپرسید که این جمله کجایش سخت بود که شخص دیگری به من نگفت؟ چرا باید فقط پیام فضلی بفهمد که من آزادی هستم؟

چون ما شکست خوردیم و ما را از هویتی که داشتیم جدا کردند بعد یک هویتی برای ما ساختند به نام اسیر، برده، بنده، مسلمان، شیعه و سنی.

نگفتند شما آزادی هستید، نگفتند آنچه که به دنبال آن مردم جان می دهند تا به دست بیاورند شما هستید چون شما آزادی هستید و چون نفهمیدیم که ما آزادی هستیم نفهمیدیم که ما ایران هستیم. من به شما گفتم مثل بقیه حرف ها سه چهار ماه طول می‌کشد تا متوجه شوید که امشب به وقت ملبورن و حالا هر زمانی که شما هستید چه چیزی دارید می شنوید. شما این جمله را زیاد شنیده اید که تو آزاد هستی. ولی نشنیدید کسی بیاد بگوید تو آزادی هستی. آن جا می گویند «آزادی»، تو برادر کوچک یا خواهر بزرگ آن نیستی. تو خود آن هستی. خود آزادی که از آن سخن میگویند، آن تو هستی. تو این را نشنیدی. این سه چهار ماهی طول می‌کشد تا جا بیفتد.

من مدت ها دارم به این موضوع فکر میکنم و هر چقدر بیشتر فکر میکنم بیشتر احساس خطر میکنم. به ما گفته شد که «اجازه بدهید خودش درست می‌شود»، به ما گفته شد که «اگر فراخوان بدهیم» افرادی که اسمشان مردم است می آیند بیرون. به ما گفته شد که اگر افرادی که گروهی که موسوم به مردم هستند اعتصاب کنند ما به آزادی می رسیم. اگر اعتصاب کنند جمهوری اسلامی می افتد و شما به آزادی می رسید. به ما گفته شد گروهی که موسوم به «مردم» هستند اگر اعتراض کنند شما به آزادی می رسید. (سه گانه شکست خورده «فراخوان، اعتصاب، اعتراض»)

به ما گفته نشد که این گروه موسوم به مردم دقیقا چه کسانی هستند؟ وقتی دارید با من صحبت می کنید دارید با مردم صحبت می کنید. تو آمدی به مردم می گویی اگر مردم اعتصاب کنند مردم به آزادی می رسند. به شما گفته اند «اگر مردم این کار را انجام دهند…» یا به شما گفته اند «باید کاری کنیم که مردم فلان کار را بکنند»، شما متوجه نیستید هر بار که کلمه مردم را جلوی شما به کار می برند و اطلاق می کنند به یک گروه سوم شخص جمع و شما می شنوید و می پذیرید دارید می پذیرید که شما مردم نیستید. بلکه این مردم گروهی هستند که الان من نمیدانم کجا اعلام موجودیت کردند؟ مرکزشان، مقرشان کجاست؟ رهبرشان چه کسی است؟ وب سایتشان کجاست؟ یعنی این گروه موسوم به مردم باید اعتصاب کنند یا فراخوان بدهیم یا کاری کنیم که اعتراض کنند تا من پیام فضلی به آزادی برسم: یعنی من به خودم اگر بخواهم برسم آنها باید بروند اعتراض کنند. من هنوز الان در این ۳۹ سال زندگی ام دارم تلاش می کنم بفهمم این گروه موسوم به مردم چه وقت اعلام موجودیت کرده اند؟ وب سایتشان کجاست؟ دفتر مرکزیشان کجاست؟ که بتوانم حداقل بروم با آن ها صحبت کنم. چون من تا امروز این «مردم» را که می گویند ندیده ام. اگر دیدید به من نشان بدهید این مردم را! چون من می‌دانم بالاخره سازمان هایی سیاسی وجود دارند یعنی اعلام موجودیت کرده اند. ولی این گروه یا گروهکی که موسوم به مردم است و برای این که من به خودم برسم آن‌ها باید بروند اعتصابی یا اعتراضی انجام بدهند تا من به خودم یعنی به آزادی برسم، یا باید برایشان فراخوان بدهیم تا من اینجا خودم به خودم برسم، به آزادی برسم، من این گروهک را نتوانستم پیدا کنم در این ۳۹ سال زندگی‌ام هرچه می‌گشتم ببینم این دفترشان کجاست وب سایتشان کجاست بالاخره یک ایمیلی از آن ها پیدا بکنم، نتوانستم!

پرسش های من پرسش های بنیادین است. من دارم تمام نگاه این ۴۳ سال را زیر سوال میبرم. من دارم Deconstruction میکنم شالوده شکنی میکنم تمام آن دیدی که در این ۴۳ سال بوده اشتباه بوده. از بیخ و بن اشتباه بوده! شما همه در اشتباهید. شما پذیرفتید که به شما بگویند مردم چه میخواهند مردم چه نمیخواهند. اولاً با این جمله شما پذیرفتید که جزو مردم نیستید. دو، پذیرفتید که طرف مقابلت که دارد صحبت میکند جزو مردم است و سخنگوی مردم. سه، عاملیت یا ایجنسی Agency خودتان رو پذیرفتید که وجود ندارد. یعنی نقش شما در رسیدن به خودتان، نقش شما در رسیدن به آزادی هیچ است! و این مفهوم جمع گرای مردم است که باید برایشان فراخوان داد. تو هم که عضو مردم نیستی! دیگرانی همیشه هستند که آماده اند بیایند به نمایندگی از مردم صحبت کنند و به ما بگویند که مردم چه میخواهند و چه نمیخواهند.

از اساس یک بنیان علوم انسانی اشتباه پدید آمده و کل جامعه را در نوردیده! آزادی چیزیست که تو هستی مگر میشود یک گروهی تعریف کرد که وجود خارجی ندارد اسمش را بگذاریم مردم و بگوییم کسی به آن ها فراخوان بدهد تا بیایند اعتراض کنند، اعتصاب کنند تا تو به تو برسی. تا تو به آزادی که خودت هستی برسی. تو خودت آزادی هستی تو سرشتت آزادی است، جسمت آزادی است، پیکرت آزادی است، وجودت آزادی است، آن آزادی که گروه هایی به دنبالش هستند، آن ها به دنبال تو هستند. آن ها یا نمی‌دانند که به دنبال تو هستند یا به دنبال آزادی اصلا نیستند ولی اگر به دنبال آزادی هستند به دنبال تو هستند چون آن‌ها تو هستند. اصلا «آن‌ها»یی وجود ندارد فقط تو وجود داری، فقط «من» وجود دارد. من آزادیم، من به دنبال خودم هستم، من به دنبال یک واقعیت بیرونی نیستم. من خود یعقوب لیث، من المقنع، من سنباد، من استادسیس، من از بن نارشاخ، من از درون الموت، من خودِ بابک، من خود مازیار، من خودِ پیام، من آزادی هستم.

من به دنبال خودم هستم. من ایرانم این من، تویی. تو ایرانی. ما، ما نیستیم. ما مال گاو است. گاو ما ما می کند. ما ما را بگذارید برای مسلمان ها. بگذارید مسلمان ها ما باشند. بنیان حقوق اساسی شهروندی قرن بیست و یکم بر پایه به رسمیت شناختن این من است. تو یک من هستی چون شهروند قرن بیست و یکمی هستی. من بنیان دمکراسی است. بنیان ارزش های دمکراتیک بر پایه من است. هر من یک شهروند قرن بیست و یکم است. حقوق شهروندی قرن بیست و یکمی برای من شهروند درست شده و منِ من را به رسمیت می‌شناشد. هر شهروند تمامیتش به رسمیت شناخته می‌شود.

بنیان تمدن غرب و آزادی های غربی بر پایه من، نه بر پایه ما است. و چقدر ما حرف خطرناکی است برای آزادی. ما دو نوع فرهنگ داریم فرهنگ های individualistic و فرهنگ های collectivistic فرهنگ های کولکتیویست مثل اسلام. اسلام فرهنگ ماگراست. فرهنگ های دموکراسی های غربی فرهنگ های من‌گرا هستند. تمرکزشان بر روی پذیرفتن و به رسمیت شناختن من هاست نه ما.

بنیاد تمدن غرب و آزادی‌های غربی بر اساس «من» استوار است، نه «ما». و چه خطرناک است «ما» برای آزادی. ما با دو نوع فرهنگ روبرو هستیم: فرهنگ‌های فردگرایانه و فرهنگ‌های جمع‌گرایانه. فرهنگ‌های جمع‌گرایانه مانند اسلام، بر «ما» تاکید دارند. فرهنگ‌های دموکراتیک غربی فردگرایانه هستند و بر پذیرش و به رسمیت شناختن «من»‌ها تمرکز دارند، نه «ما». «ما» توسط فرهنگ‌های جمع‌گرای چگونه تعریف می‌شود؟ فرهنگ‌های جمع‌گرا مانند اسلام برای نمونه به شما می گویند «ما همه سگ را نجس می‌دانیم، بنابراین در جامعه ما هیچ کس نباید… اگر کسی این کار را انجام دهد، ما فلان رفتار یا واکنش را نشان می دهیم. اگر کسی خلاف آنچه که ما می‌خواهیم و ما می گوییم عمل کند، ما به او برچسب می‌زنیم.» آنها مدام «ما، ما» می‌کنند و می‌گویند «ما اهل کوفه نیستیم، ما اینیم، ما آنیم». اینها نشان‌دهنده فرهنگ‌های جمع‌گرا هستند؛ فرهنگ اسلامی، فرهنگ کمونیستی. در این فرهنگ‌ها، ایدئولوژی حاکم است که می‌گوید «ما اینگونه هستیم، بنابراین همگان باید به این شکل باشند. از ما بترسید.»

تو را از خودت گرفته اند. به تو گفته اند که تو ما هستی. این ما را هم هر جور خواستند تعریف کردند. در صورتی که تو من بودی و من آزادی بودم و من مردم بودم. نه مردم خارج از تو بود که به دروغ به تو گفتند صبر کن تا مردم اعتصاب کنن صبر کن تا مردم اعتراض کنن صبر کن باید برای مردم فراخوان بدهیم و نه تو چیزی جدای آزادی بودی! هم تو خودت آزادی بودی هم تو خودت مردم بودی هم تو خودت ایران بودی! تو آزادی هستی پس باش. تو آزادی هستی پس باش آن چیزی که هستی باش. تو باید به خودت برسی پس خودت را بشناس. ایران به تو نیاز ندارد تو خودت ایرانی! ایران تویی آزادی تویی مردم تویی.

هر چیز که در جستن آنی، آنی

چیزی به نام مردم وجود ندارد. یک گروه از شهروندان می‌توانند نگاه های مشترکی داشته باشند ولی وقتی به مقوله آزادی میرسیم آزادی تویی تو آزادی هستی خودت را پیدا کن و خودت باش.

13 دیدگاه دربارهٔ «بازتعریف مفهوم «من»،‌ «آزادی» و مردم»

  1. درود! خواستم قسمت به قسمت به غلط های املائی اشاره کنم ولی موارد زیاد بود و حس کردم کلا ویرایش نشده است. نکته ای که می توانم اشاره کنم وقتی اولین بار اسم نوید افکاری آورده می شود با یک زیرنویس جایگاه و افکار وی را روشن کنیم. البته بیشتر برای آیندگان

  2. من این حرفها را یک بار قبل شنیدم، ولی لذت میبرم از اینکه این حرفها و این نوع تفکر را دوباره و چندباره گوش بدم تا تفکرم تغییر کنند

  3. میتونم به جرأت بگم که یکی از بینظیرترین تعاریف از آزادی و شناخت خود به عنوان آزادی رو اینجا خوندم. امیدوارم که این تفکر همه گیر بشه.

    1. یکی از پایه‌ای ترین آموزه‌هایی که هر برانداز ایرانی برای شناخت خود، شکل دادن به باور و آرمانش در مسیر مبارزه با پارادایم اسلامی باید بداند، در قالب این مقاله بسیار ارزشمند.
      «من آزادیم، من به دنبال خودم هستم. من خود آزادی هستم.»
      سپاس بیکران جناب فضلی

  4. درود، بهترین تعاریف جامعه شناختی و تغییر جامعه از معضلات اجتماعی و فرهنگی در جهت تقویت روحیه من انقلابی در مقابل شارلاتان های فضای سیاسی که حکومت جنایتکار اسلامی با مبانی ضدبشری تسلیم و بندگی آموزه های انتظار و توهم منجی گرایی از فاضلاب خرافات اسلامی می خواهد. پیام جان گفتمان براندازی، گفتمان پیشرو ساختارشکن انقلابی خردگرایی تو پیروز در مقابل مسلمانان زامبی است . تفکر و باور اینکه خود مردم انقلابی منجی و رهبر این انقلاب خردگرایی قرن بیست و یکمی در مقابل سلطه و استبداد حکومت جنایتکار اسلامی قرآنی ضدبشری هستند. سپاس از دانش افزایی پیام فضلی عزیز ❤️
    همراه با شعار مردم، هم اسلام هم قرآن هر دو فدای ایران. تا بساط تفکر کثافت قرآنی ضدبشری، آخوند، سپاه تروریستی پاسداران اسلام از ایران عزیز از پنج هسته قدرت زدایش نشود این وطن وطن نشود.

  5. با درود و سپاس فراوان
    پیشنهادی واسه دوستان و عزیزان برای درک و فهم بهتر مطالب چند باره بخوانید و بشنونید. محتوا بسیار جدید وسطح بالای دارد .
    درضمن اگر در قسمت دیدگاه ها امکان لایک و یا پاسخ به دیدگاه دیگران داده شود اگر امان دارد اضافه کنید.🙏🌹👌💙

  6. با درود و سپاس فراوان
    پیشنهادی واسه دوستان و عزیزان برای درک و فهم بهتر مطالب چند باره بخوانید و بشنونید. محتوا برای من نو و جدید پیشرو است‌.
    درضمن اگر در قسمت دیدگاه ها امکان لایک به دیدگاه دیگران اگر امان دارد اضافه کنید.🙏🌹👌💙

  7. زیباترین و مفهومی ترین مقاله ای بود که در تمام زندگیم خوندم از این دقیقتر نمیشد به مفهوم آزادی پرداخت چیزیکه همیشه در ما بوده اما مثل سرگشته ای بدنبالش بودیم ممنونم که حجم دروغها و پرپاگانداهای هجوم آورده به فرهنگ ما را دونه دونه شناسایی و تصویر سازی میکنی پیام عزیز تو نقش تاریخ سازی در عصر حاضر داری خوشحالم که زندگی فرصت شناختت رو به من داد🙏

  8. شهرام ورجاوند

    اسلام منیت انسان هارو هدف می گیره تا از اونها بندگانی حقیر و تو سری خور و تسلیم بسازه.

  9. آزادی من هستم. آزادی تو هستی. مفهوم جدیدی از آزادی که به نام پیام فضلی در تاریخ ثبت شد. چه کسی بخواهد و چه نخواهد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا