چرا خُرده فاشیست های قبیله گرای نژاد پرست ضد ایرانی که با خدعه و تزویر اسلامی چه از نوع سنی یا شیعه مدعی می شوند خاک ارزشی ندارد؟
چرا دیدگاه های جهان وطنی قرن گذشته، کشور را یک قرارداد می دانستند و هویت میهنی را انکار می کردند؟
این نوشتار متن پیاده شده از سخنرانی پیام فضلی در سوم آگوست ۲۰۲۳ مصادف با هشتم شهریور ۱۴۰۲ می باشد. در این مقاله اهمیت خاک، زیست بوم و میهن با نگاه قرن بیست یکمی بیان شده و چراییِ سیر تکاملی دیدگاه های انسان گرایانه (اومانیستی) از دوران پسا-رنسانس به سوی دیدگاه های اکو-اومانیستی در قرن بیست و یکم برای خواننده توضیح داده می شود:
«دوستان! خود خاک بسیار ارزش دارد و این یک دروغی است که اینها به شما گفتند که خاک ارزش ندارد. خاک یک منبع تجدید نشدنی است. سالیان سال، قرنها، هزاره ها، میلیون ها سال پستانداران سر خاک با یکدیگر رقابت زیستی کرده اند. این یک جمله کلیشه ای ست که عده ای می گویند: «خاک که ارزشی ندارد». کسانی که خودشان تمامِ له له زدن شان، کُل واق واق کردنشان بر سر خاک است.
خاک ارزشی ندارد؟! خاک یک منبع تجدید نشدنی ست. برای تشکیل هر ذره ی گیاخاک در بیوسفر بین صد تا گاهی هزار سال باید سپری شود. خاک نه تنها پایدار (sustainable) نیست و دوباره درست نمی شود بلکه در شرایطی زندگی می کنیم که به خاطر تغییرات اقلیمی همان خاکی که وجود دارد هم بتدریج از دست می رود.
دوستان تمام غذایی که شما می توانید به دست بیاورید، تمام منابعی که شما می توانید به دست بیاورید از خاک است، یعنی اگر خاک نبود اصلا ما زراعت نداشتیم، کشاورزی نداشتیم، منابع نداشتیم. علم بشر هنوز به جایی نرسیده است که بتواند بدون تکیه به خاک، تغذیه بشر را تأمین کند. مثلاً با روش های جدید هیدروپونیک بعضی از میوه ها را بدون استفاده از خاک در آب می رویانند. اینها روشهایی نیست که به صورت پایدار (sustainable) بتواند برای نوع بشر غذا تأمین کند. شما زنده اید چون غذا دارید. گونه انسان نمی تواند انرژی مورد نیاز خود را از کابل برق دریافت کند. آن فرم از انرژی که بشر می تواند مصرف کند مولکول C6H12O6 گلوکز است.
کسانی که با الفبای زیست شناسی سلولی آشنا هستند می دانند که سلول های بدن ما تنها می توانند این نوع قند را مصرف کنند و از هر قند دیگری باید بتوانند ابتدا گلوکز به دست بیاورند تا قابل مصرف متابولیکی در سلول باشد. گلوکز در گیاهان از طریق فرایند فتوسنتز به وجود می آید که در آن یک گیاه کربن را از دی اکسید کربن موجود در اتمسفر با استفاده از انرژی خورشید جدا می کند و با اکسیژن و هیدروژن ترکیب می کند و در حقیقت انرژی خورشید را در مولکول مونوساکاریدی به نام «گلوکز» ذخیره می کند. از ترکیب واحد های این قند در کنار یکدیگر، ترکیب های دی ساکاریدی و پلی ساکاریدی دیگر مانند نشاسته به وجود می آید که شما در فرم گندم، سیب زمینی یا برنج آن را برداشت می کنید و می خورید.
گونه زیست شناختی به نام انسان، یک خودروی الکتریکی تسلا نیست که یک سیم برق به آن وصل کنیم یا از خورشید انرژی بگیریم و مستقیم وارد سلول هایمان کنیم. تنها نوع انرژی که سلول های ما میتوانند مصرف کنند انرژی ست که از فوتوسنتز بوجود می آید و برای فوتوسنتز شما نیاز به خاک دارید.
خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟
زنده یاد همیشه جاودان، میرزاده عشقی (غزل شماره ۲۸ – عشق وطن)
ممکن است بعدها روشی بیاید که بتوان روی آب و بدون نیاز به خاک، مانند فیتوپلانکتون ها که روی آب اقیانوس ها فوتوسنتز انجام می دهند، بتوان مستقل از خاک تولید مواد خوراکی نمود. اما هنوز چنین روش هایی در دسترس ما نیست. همانطور که تنها راه شناخته شده برای تولیدمثل نوع بشر از طریق رحم جنس ماده ی گونه ی هومو ساپینس یعنی همان زن است، اما هنوز دانش و فناوری ما نتوانسته رحم مصنوعی اختراع کند. گرچه کاملا قابل تصور است که زمانی در آینده فرا رسد که یک رحم مصنوعی با تمام کارکرد های یک رحم طبیعی اختراع شود.
دیدگاه های اکواومانیستی
پس از قرون وسطی کلیسا های اروپایی، چه کلیساهای کاتولیک یا کلیساهای اُسقفی و حاکمیت دینی معتقد بودند که رهبانیت و الهیت (Divineness, Divinity) مقدم بر انسانیت است. در پاسخ به آن دیدگاه، نهضت انسان گرایی یا اومانیسم بر این عقیده شکل گرفت که انسان بر هر چیزی مقدم است. تا قرن بیستم، نهضت انسان گرایی یا اومانیسم (Humanism) معتقد بود که این تنها انسان است که مقدم است و اهمیت چندانی به محیط زیست یا اکوسیستمی که موجود زیست شناختی به نام انسان برای زیستن به آن وابسته است نمی داد. در قرن ۲۱ دیدگاه های اکو اومانیستی (Ecohumanism) بر دیدگاه های اومانیستی چیره شد. این دیدگاه ها نه از طیف فکری راست که از دانشگاهیان طیف چپ غربی تولید شد.
در این دیدگاه فکری، انسان یک موجود زیست شناختی است که در یک اکوسیستم یا یک زیست بوم زندگی می کند، مانند یک قورباغه که در برکه ای زندگی می کند و ادامه ی حیات او به آن برکه وابسته است. اکوسیستم ما بخشی از ماست و حیات مان بدون اکوسیستم مان معنی پیدا نمی کند. چنین بود که از آغاز قرن ۲۱ توجه به محیط زیست بیشتر شد و نسل های جدید بیشتر متوجه دغدغه های زیست بومی، اقلیمی و نگاهبانی از محیط زیست محدود ما در سیاره کوچک سبز-آبی مان، زمین هستند. ناخودآگاه اینان در فضای اکو اومانیسم زندگی می کنند.
بنابراین عجیب نیست که افرادی که به شما می گویند شما خاک پرستید و تنها خاک برای تان مهم است حرف خودشان این باشد که ما می خواهیم خاک فلان استان را جدا کنیم و برعکس آنچه وانمود می کنند، اتفاقاً خاک برای خودشان از همه چیز مهمتر باشد. آنها به ما که می گوییم این یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع خاک برای همه ی ایرانیان است و باید در آن سهم برابر داشته باشند، می گویند خاک پرست در حالی که خود به آن خاک طمع دارند.
آنهایی که به شما می گویند که خاک ارزش ندارد یک سری شیاد مسلمان هستند که با سفسطه اسلامی قصد فریب شما را دارند و خیلی بهتر از همه میدانند که خاک چقدر ارزشمند است. آنها می گویند گمان نکنید خاک ارزشی دارد، خاک به دست می آید و از دست میرود اما حقیقت این است که نه تنها گونه ی انسان بلکه از ۶۵ میلیون سال پیش که دایناسورها دیگر در رأس هرم زنجیره ی غذایی نبودند پستانداران هستند که بر سر خاک رقابت و نزاع می کنند.
نظم جهان قرن بیست و یکم و حقوق بین الملل
نظم امروزی جهان، مالکیت تو شهروند ایرانی را بر این یک میلیون و ششصد و چهل وهشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع از خاک کره زمین بدون نیاز به هیچ جنگ یا بحثی به رسمیت شناخته و پذیرفته است. این بخش قانوناً سهم بلامنازع تو از اکوسیستم کره زمین است. برای توی ایرانی، کشور ایران یگانه جایی از کره زمین است که به عنوان میراث زیست بومی در قرن بیست و یکم به تو رسیده است و چه ابله باید باشیم که بگوییم این کشور و این خاک ارزش ندارد.
برای این خاک هزاران سال کشته داده شده است، نیاکان ما زیر شمشیرهای تیز قطعه قطعه شده اند، رشادت ها کرده اند، تیرها خورده اند، کمان ها کشیده اند تا این یک میلیون و ششصد و چهل وهشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع خاک مال ما شده است و این عین حقیقت است، هیچ استعاره نیست، مجاز نیست.
خاک و آب جز منابعی هستند که از طلا و الماس با ارزشترند، تجدید شدنی نیستند! تجدید نشدنی هستند. آب و خاک نباشد ما می میریم. خاک حاصلخیز اگر به بیابان تبدیل شود قابل بازگرداندن نیست و از دست رفته است. خاکی که جمهوری اسلامی کشتی کشتی به حوزه ی خلیج فارس بار می کند را نمیتوان برگرداند. همه ی دعوا سر این خاک است. همه دعوای این خرده فاشیست های قبیله گرای نژادستیز سر خاک است که می گویند ما بخشی از این یک میلیون و ششصد و چهل وهشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع خاک را تنها برای خود می خواهیم.
مهدی جلالی تهرانی که فرزند یک آخوند شیعه است با وقاحت در توییتر می نویسد ما راه به جایی نمی بریم با این ایرانی های فلان فلان شده و در نهایت باید با این ها وارد جنگ شویم و تکلیف این قضیه را اسلحه مشخص می کند و ما باید ایران را از بین ببریم.
چرا بشر تازه یکجانشین شده ده هزار سال پیش به راحتی می فهمید ارزش خاک را؟ چون تازه شروع به کشاورزی کرده بود، روییدن و رستن گیاهان را از خاک دیده بود. هر انسانی به طور غریزی می داند که جانبخشی ما موجودات زنده از همین خاک است.
قلمرو در موجودات زنده Terrirory
تا اینجا به اهمیت خاک به عنوان یک منبع تجدید نشدنی محیط زیست، و اهمیت خاک به عنوان بخشی از زیست بوم پرداختیم. بسیار مهمتر از آن، در موجودات زنده به خصوص در مهره داران، پرندگان، پستانداران پدیده ای داری به نام «قلمرو» که بخشی از واقعیت زیست شناختی ماست. این که جهان امروز و نظم موجود انسانی امروز برای من و شما این حق را به رسمیت می شناسد که حق داریم در قلمروی یک میلیون و ششصد و چهل وهشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع خاک ایران زندگی کنیم ولی جمهوری اسلامی این حق را از ما می گیرد، یک واقعیت زیست شناختی در پس پرده دارد.
اینکه بگوییم «خاک ارزش ندارد، کره ی زمین برای همه ی انسان هاست و ما فرزند کره ی زمین هستیم» به صورت فلسفی درست است. درست است که ما همه فرزند این گوی سبزآبی بسیار کوچک در فضای بیکران لایتناهی هستیم. اما، اگر از مقیاس کیهانی بیاییم پایین تر روی پوسته کره ی زمین و بگوییم من فرزند کل این سیاره ی کوچک هستم بنا بر این مایلم که در بخشی از اکوسیستم سیاره که کشور اتیوپی است زندگی کنم، آیا از نظر ساکنان آنجا ما در آن کشور جایی یا حقی داریم؟ آیا کل کشورهای جهان شناخت شده امروز چنین حقی را برای ما به رسمیت می شناسند که راحت برویم در کشور اتیوپی ساکن شویم؟ آنها در پاسخ خواهند گفت غلط کرده ای و اینجا سهم تو نیست، قلمرو تو نیست! مجموع نظم امروز جهان به تو می گوید که تو غلط کردی هر جا از کره زمین را که دلت بخواهد مال خودت کنی! مگر اینکه آنقدر زور داشته باشی که حمله کنی به قلمرو کشور اتیوپی و سازمان ملل را هم متقاعد کنی و میلیون ها مردم آن کشور هم از تو اطاعت کنند. آیا چنین چیزی ممکن است؟
در حیات وحش همین گونه است، مثلا یک خرس کمرش را محکم به درختان می مالد یا با چنگال هایش خراش می اندازد تا فِرومون های بدنش روی درخت باقی بمانند و سایر خرس ها بوی او را حس کنند و از قلمرو او خارج شوند. بنابراین قلمرو خاص موجود انسانی نیست.
گاهی چون چند هزار سال صاحب این خاک بوده ایم فراموش می کنیم که هر کدام از ما میراث دار یک میلیون و ششصد و چهل وهشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع زیست بوم و قلمرو هستیم. مال ماست، خیلی با ارزش است اما جمهوری اسلامی دارد نابودش می کند. خاک را بار کشتی می کند می فرستد کشورهای مختلف. بیابان ها را هر روز بیشتر می کند. دریاچه ها را خشک می کند. رودخانه ها را خشک می کند. سهم دریای خزر را به روسیه می بخشد. کف خلیج فارس را به چین می دهد. نه می خواهد و نه می تواند منابع را حفظ و مدیریت کند.
دشمن خارجی به تو می گوید خاک ارزشی ندارد، بگذار من این تکه را که دوست دارم از آن جدا کنم. اگر خاک ارزش ندارد چرا به این خاک چشم طمع دوخته اند؟ پس اگر ارزشی ندارد چرا می خواهید جدایش کنید برای خودتان؟
ما شهروندان ایران با دشمنان بسیار شیاد و مکاری طرف هستیم که قصد دارند تخم استبداد از هر نوعی را در این سرزمین بکارند برای اینکه چاره ی دیگری ندارند جز خدعه و نیرنگ. از آن سلطنت طلب های اسلام پناه گرفته تا بقیه اسلام گراهای شیعه و فرقه های اسلامی سنی و سلفی.
جنگ با این نیرنگ ها سخت است. این شعار به ظاهر جذاب که خاک ارزشی ندارد آن هم از طرف کسانی که خاک برای خودشان بیش از هر چیزی با ارزش است بسیار فریب بزرگی ست. خاک بسیار بسیار با ارزش است. اگر تو بخواهی بدون مجوز های تعیین شده در نظم جهان امروز در کشور دیگری وارد شوی، نظم امروز جهان به تو چنین اجازه ای نخواهد داد ولی در همین لحظه اگر بخواهی بروی مثلا در کرمانشاه آیا تو را راه نمی دهند؟ اجازه به تو نمیدهند؟ الان کرمانشاه تحت کنترل مثلا کشور دیگری است؟
آیا وقتی من ۱۸ ساله بودم و رفتم دانشگاه رازی کرمانشاه درس خواندم کسی می توانست جلوی مرا بگیرد بگوید این بخش از اکوسیستم کره زمین مال تو نیست، تو حق ورود یا تحصیل یا کار در اینجا را نداری؟ کشورم است. اتیوپی نیست، موریتانی نیست، استرالیا نیست، خاک من است،قلمرو من است، اکوسیستم من است، زیست بوم من است، سهم پذیرفته شده من از کره زمین در قرن بیست و یکم است، ایران است.
میراث مشترک ایرانیان: زیست بوم به رسمیت شناخته شده توسط نظم جهان قرن بیست و یکم
تو الان ۱۶۴۸۱۹۵ کیلومتر مربع خاک در اختیارت است. مال تو است. چرا مال توست؟ آیا می دانید چرا مال تو است؟ چون مجموعاً تمام نیاکان ما با همدیگر برای این خاک، برای این قلمرو، برای این اکوسیستم به معنای واقعی جنگیده اند. در کنار همدیگر دوشادوش هم! چقدر از این قلمرو کم شده، کم شده، کم شده، تا آنچه مانده این است و این مال ماست این سهم ماست. این سهم ما از اکوسیستم کره زمین است. این سهم به رسمیت شناخته شده ما از اکوسیستم است. محدوده زیست بوم کشور اتیوپی جایی است که برای ما ایرانیان به رسمیت شناخته نشده. این یک ۱.۶۴۸.۱۹۵ کیلومتر مربع رسماً مورد تایید کل کشورهای امروز جهان است در سازمان ملل، در همه جا، در همه قواعد، در همه معاهدات و اسمش ایران است. الان رسماً تو این حق را داری روی کل این یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود پنج کیلومتر مربع. تو روی این خاک حق داری میخواهند این حق را از تو بگیرند. این حق تو را از تو گرفته اند. چه کسانی گرفتند؟
بچه شیعه کثافت زاده سپاهی آمده گفته ما داعیه حاکمیت داریم. حاکم شدند بر این یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع و حق حاکمیت تو را از تو گرفته اند. خرده فاشیست های قبیله گرای نژادپرست نژاد ستیز هم آمده اند می گویند ما میخواهیم دست بیاندازیم روی حق شما. یعنی اگر ما ایرانیان بتوانیم روزی اشغالگران مسلمان سپاهی را از قدرت پایین بکشیم، این ها می گویند می خواهند تکه ای از این اکوسیستم مردم را بکنند و از مردم بگیرند.
یعنی اگر از اشغالگر کنونی راحت شویم، یک سری خرده فاشیست هم هستند که میخواهند اشغالگر بعدی باشند. ما میگوییم نه این وری نه آن وری و بلکه هر دو شما را با هم چپ میکنیم!
تمام جهان شناخته شده امروز حق تو را بر روی این یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع خاک به رسمیت میشناسد.
فایل صوتی سخنرانی پیام فضلی در سوم آگوست ۲۰۲۳ برابر با هشتم شهریور ۱۴۰۲:
8 دیدگاه دربارهٔ «مفهوم «خاک» و اهمیت آن در قرن بیست و یکم»
با درود وسپاس بیکران از شما به جد این مقاله به شدت در باورمن نسبت به ذره ذره خاک ایران تغیر ایجاد کرد و ای کاش ۹۰ ملیون ایرانی بتوانند این مقاله را بخوانند و با جان دل احساس کنند این شعر گرانهای میرزاده عشقی را از یاد نبرند؛ (خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم)
با درود وسپاس بیکران از شما به جد این مقاله به شدت در باورمن نسبت به ذره ذره خاک ایران تغیر ایجاد کرد و ای کاش ۹۰ ملیون ایرانی بتوانند این مقاله را بخوانند و با جان دل احساس کنند این شعر گرانهای میرزاده عشقی را از یاد نبرند؛ (خاک ام به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم)
با درود وسپاس بیکران از شما به جد این مقاله به شدت در باورمن نسبت به ذره ذره خاک ایران تغیر ایجاد کرد و ای کاش ۹۰ ملیون ایرانی بتوانند این مقاله را بخوانند و با جان دل احساس کنند.و شعر گرانبهای میرزاده عشقی را از یاد نبرند؛
بسیار عالی
درود بر شرفت و سپاس از زحماتت
برای حفظ خاک ایران چه فرزندانی که از جان خود گذشتند. ❤️ پاپک خرمدین، رادمان پور ماهک یعقوب لیث صفاری، مرداویج، نادر و…
ایران متعلق به همه تمدن های ایران
حفظ تمامیت و یکپارچگی ایران وظیفه هرشهروند ایرانی است. نه سلطنت نه رهبری نه ارتجاع رجوی، دموکراسی لائیسیته آزادی و برابری
کشور ایران ملک پدری رسمی قطعی بلامنازع ماست.
واقعا عالی و ارزشمند بود. زیست بوم یکی از مهمترین لازمه های هویت و زندگی یک انسان است و برای این خاک گرانبها تا به امروز،چه خونها که ریخته نشد و چه خون دلها که خورده نشد. پس فریب دشمنان ایران و ایرانی را نباید خورد و این امانت ارزشمند که از اجدادمان به ارث برده ایم را با چنگ و دندان حفظ خواهیم کرد. 👏🔥💪