پارهی ۶ از هات ۳۵ یسنا (نوشتهای باستانی ۳۸۰۰ ساله – یسنا یکی از بخشهای اوستا است.)
خوانشی فلسفی از متن اوستا توسط پیام فضلی
آنچه را که مرد یا زنی دانست که درست و نیک است، آنگاه باید آنرا بهکار بندد و دیگران را نیز بیاگاهند تا آنرا بهکار بندند، آنچنانکه هست.
در اوستا نگاه به انسان چنین است که باید خود اندیشه کرده و خوب و بد را در جامعهی انسانی بسنجد و بیابد و آن گاه به دیگران نیز آگاهی بخشد. انسان به طور پیشفرض دارای این توانایی در نظر گرفته میشود. به وی این اعتماد هست که اگر اندیشه کند و نیک و بد را بسنجد، آنچه را که به سود همزیستیِ بهتر برای جامعه است پیدا میکند. به اصالت فرد و تمایل موجود انسانی برای همزیستی، باور پیش فرض دارد. در یسنا نمیگوید ای انسان باید آنچه را الله یا فلانی گفته بپذیری و اگر جزو «رد کنندگان (کافران)» باشی باید کشته شوی یا دهها توهین رکیک کند.
تفاوت اوستا با نوشتههای ابراهیمی از زمین تا آسمان است. یسنا یک متن فلسفی است که انسان را محور و داورِ نیک و بد میداند.
و مهم تر از آن اینکه بهجای تأکید بر ستایش یک ابرقدرت آسمانی، میگوید چنین زن و مردی که تفکر مستقل دارد و در نیک و بد اندیشه میکند و میفهد چه چیزی درست یا نادرست است را اهورامزدا ستایش میکند! نه اینکه آنها اهورامزدا را ستایش کنند. در متنهای اوستایی مزدا یک خِرد جهانی است نه یک انسانوارهی آسمانی برای پرستش. متوجه تفاوت عظیم نگاه پسا میتراییستی اوستا به مقولهی پرستش با ادیان ابراهیمی هستید؟ اینجا سخنی از عبد و عبودیت و بندگی نیست! اینجا شما ستایش میشوید اگر بیاندیشید و نیک و بد را از هم بدانید!
6 دیدگاه دربارهٔ «بخشی از یسنا (نوشته ای باستانی ۳۸۰۰ ساله)»
چه نگاه زیبایی داشته این آیین ایرانی
عاااااالی
سپاس از ارائه مطالب آموزنده ات پیام جان، بسیار آموختم از این مقاله پرمحتوا شما ❤️
اسلام فرهنگ انسان محور و تمام آیین های مهروزری ایرانی رو نابود کرد. چنین اندیشه های والایی ۳۸۰۰ سال پیش در این سرزمین وجود داشته ولی اسلام آمد و انسان ایرانی رو درگیر کثافات و خرافات کرد.
بسیار عالی و آموزنده بود. تاثیر نگاه خردگرایانه بر انسان و قدرت فکر و تعقل آن ،چقدر میتواند در پیشرفت جامعه موثر باشد و ما ایرانیان چقدر از این دیدگاه ها در طول این ۱۴۰۰ سال دور بودیم. امید است که نگاه خردگرایی و تکیه بر خرد انسان،دوباره به این مرز و بوم برگردد.
واقعا تفاوت نگاه به انسان در اوستا با نگاه ادیان ابراهیمی به انسان ، از زمین تا آسمان است . آنچه در اوستا بواسطه اندیشه نیک میتواند مورد ستایش قرار بگیرد در ادیان ابراهیمی درست برعکس آن است که میخواهد که انسان اساسا اندیشیدن را کنار بگذارد و عبد و بنده بشود که خار و حقیر شود آنگاه بجای اینکه ستایش بشود پس باید ستایش کننده باشد . پس ادیان ابراهیمی به دنبال دادن روش زندگی بهتر نیستند چرا که اساسا اندیشه را از انسان می گیرند و بندگی میخواهند . پس این ادعا در دین که ما آیین بهتر زیستن را به شما عطا میکنیم ، ادعایی از اساس باطل ودروغین است و فقط به دنبال به زنجیر کشیدن اندیشه است و تحقیر کردن انسان و سقوطش به نازل ترین سطح از موجود زنده که فقط با غرایز بزید . درست برعکس شعاری که میدهد که انسان اشرف مخلوقات است ، آنچه امر میدهد به تحقیر انسان ختم میشود . چرا که تنها برتری انسان نسبت به موجودات دیگر ، توانایی اندیشیدن و تفکیک رفتار غریزی و غیر غریزی ست . چنانچه آن توانایی خاموش شود ، پس با یک حیوان تفاوتی نداریم ! چگونه می شود که یک ایدئولوژی برخلاف شعار خودش مدام عمل میکند . پذیرش این تناقض از سوی عامه مردم دلایل متعددی دارد .