جستجو

ایرانیسم

آیا جنبش براندازی یک جنبش خارج از عرف یا Fringe movement است؟

آیا جنبش براندازی یک جنبش خارج از عرف یا Fringe movement است؟

پیام فضلی – چهاردهم ژانویه ۲۰۲۴

 

آیا آنچه در ایران از اواخر اعتراض های سراسری ۱۳۸۸ به جنبش «براندازی» شناخته می شود و با شعار های متمایز از اپوزیسیون جمهوری اسلامی در دی ۹۶، آبان ۹۸ و خیزش سراسری ۱۴۰۱ ادامه یافت می تواند یک «جنبش حاشیه ای» (جنبش خارج از عرف) یا همان اصطلاحی که در زبان انگلیسی از آن به Fringe movement تعبیر می شود باشد؟

 

جنبش‌های حاشیه‌ای گروه‌ها یا ایدئولوژی‌هایی هستند که در حاشیه سیستم‌های سیاسی یا اجتماعی قرار دارند و اغلب به دلیل داشتن دیدگاه‌هایی که بسیار متفاوت یا افراطی‌تر از اجماع عمومی است، به این جایگاه می‌رسند. ویژگی‌های کلیدی جنبش‌های حاشیه‌ای عبارتند از:

 

۱. باورهای غیر اصلی: ایدئولوژی‌ها، تاکتیک‌ها یا اهداف آن‌ها توسط جمعیت عمومی پذیرفته نشده یا خارج از حد معمول جامعه محسوب می‌شوند.

۲. حمایت محدود: آن‌ها معمولاً از پایگاه حمایتی کوچک یا دنبال‌کنندگان محدودی برخوردارند که آن‌ها را از جنبش‌های بیشتر مستقر یا محبوب متمایز می‌کند.

۳. دیدگاه‌های افراطی: جنبش‌های حاشیه‌ای اغلب دارای دیدگاه‌های افراطی یا رادیکال هستند که می‌تواند سیاسی، اجتماعی، مذهبی یا زیست محیطی باشد. این دیدگاه‌ها می‌توانند به شدت به چپ یا راست طیف سیاسی باشند یا بر اساس باورهای غیر متعارف بنا شده باشند.

۴. پتانسیل برای جنجال: به دلیل داشتن دیدگاه‌های افراطی یا غیر متعارف، جنبش‌های حاشیه‌ای اغلب واکنش‌های قوی، چه حمایتی و چه مخالفتی، از سوی عموم مردم و رسانه‌ها را برانگیزانند.

۵. انزوا از گفتمان اصلی: این جنبش‌ها اغلب از گفتمان سیاسی اصلی و فرایندهای تصمیم‌گیری منزوی می‌شوند. آن‌ها ممکن است در کسب توجه رسانه‌ای دچار مشکل شوند یا عمداً توسط رسانه‌های اصلی و سیاستمداران نادیده گرفته شوند.

 

نمونه‌هایی از جنبش‌های حاشیه‌ای که موفق به کنترل یک کشور شدند وجود دارد. این موارد اغلب شامل بحران‌های عمده اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی هستند که می‌توانند فرصتی را برای گروه‌های حاشیه‌ای به منظور کسب حمایت گسترده‌تر و در نهایت به دست گرفتن قدرت فراهم آورند. برخی از مثال‌های قابل توجه عبارتند از:

 

۱. بلشویک‌ها در روسیه: بلشویک‌ها، به رهبری ولادیمیر لنین، ابتدا یک گروه حاشیه‌ای در جنبش سوسیالیستی روسیه بودند. با این حال، آن‌ها در طی جنگ جهانی اول و انقلاب روسیه ۱۹۱۷ محبوبیت و حمایت کسب کردند. آن‌ها در نهایت دولت موقت را سرنگون کرده و اتحاد جماهیر شوروی را که برای بخش عمده‌ای از قرن بیستم یکی از قدرت‌های بزرگ جهان بود، تاسیس کردند.

 

۲. نازی‌ها در آلمان: حزب کارگران سوسیالیست ملی آلمان (نازی‌ها)، به رهبری آدولف هیتلر، ابتدا یک حزب افراطی کوچک پس از جنگ جهانی اول و بحران بزرگ اقتصادی بود. آن‌ها از نارضایتی اقتصادی، خفت ملی و آشوب اجتماعی بهره برداری کردند. در سال ۱۹۳۳، هیتلر به عنوان صدراعظم آلمان منصوب شد و نازی‌ها به سرعت یک رژیم توتالیتر برپا کردند.

 

۳. خمرهای سرخ در کامبوج: خمرهای سرخ، یک جنبش کمونیستی رادیکال به رهبری پل پوت، ابتدا یک جنبش چریکی حاشیه‌ای در کامبوج بود. با این حال، آن‌ها در طی جنگ ویتنام و دولت ناپایدار کامبوجی به قدرت دست یافتند. در سال ۱۹۷۵، آن‌ها کنترل پنوم پن را به دست گرفته و یک رژیم ستمگر که منجر به نسل‌کشی کامبوج شد، برپا کردند.

 

۴. انقلاب اسلامی در ایران (۱۹۷۹): انقلاب اسلامی در ایران، به رهبری آیت‌الله خمینی، سلطنت پهلوی که به عنوان حکومتی غرب‌گرا و سکولار شناخته می‌شد، را سرنگون کرد. این جنبش، که در ابتدا به عنوان یک جنبش حاشیه‌ای و رادیکال تلقی می‌شد، توانست حمایت عمومی گسترده‌ای را کسب کند که منجر به برپایی جمهوری اسلامی، یک رژیم تئوکراتیک، شد.

 

جنبش‌های حاشیه‌ای می‌توانند در شرایط خاصی تحت تأثیر عوامل گسترده‌تر اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی، نفوذ پیدا کنند. شرایط کلیدی که می‌توانند به افزایش نفوذ آن‌ها کمک کنند، عبارتند از:

 

۱. آشوب اجتماعی یا سیاسی: دوره‌های آشفتگی قابل توجه اجتماعی یا سیاسی می‌توانند فضایی ایجاد کنند که در آن جنبش‌های حاشیه‌ای محبوبیت پیدا کنند. افراد ناراضی از وضع موجود ممکن است به دنبال ایدئولوژی‌های جایگزین برای راه‌حل‌ها باشند.

 

۲. سختی‌های اقتصادی: بحران‌های اقتصادی می‌توانند اعتماد به سیستم‌ها و رهبران فعلی را تضعیف کنند، که این امر مردم را به دنبال جایگزین‌های رادیکال می‌کشاند. جنبش‌های حاشیه‌ای می‌توانند با معرفی خود به عنوان راه‌حل مشکلات اقتصادی، از این وضعیت بهره ببرند.

 

۳. کارآمدی یا فساد دولتی: زمانی که احزاب سیاسی یا دولت‌های اصلی به عنوان ناکارآمد یا فاسد تلقی می‌شوند، جنبش‌های حاشیه‌ای می‌توانند با قرار دادن خود به عنوان جایگزینی تازه و بی‌طرف، حمایت جذب کنند.

 

۴. توجه رسانه‌ای: هم پوشش منفی و هم مثبت رسانه‌ها می‌تواند موجب افزایش دیده شدن جنبش‌های حاشیه‌ای شده و به آن‌ها کمک کند تا مخاطبان گسترده‌تری را جذب کنند.

 

۵. استفاده مؤثر از تبلیغات و رسانه‌های اجتماعی: استفاده ماهرانه از تبلیغات و ابزارهای مدرن ارتباطی مانند رسانه‌های اجتماعی می‌تواند به جنبش‌های حاشیه‌ای کمک کند تا پیام خود را منتشر کرده و پیروان جذب کنند.

 

۶. رهبری کاریزماتیک: رهبران کاریزماتیک می‌توانند حمایت برای یک جنبش حاشیه‌ای را تحریک کرده و آن را به یک نیروی اصلی تبدیل کنند.

 

۷. تغییرات ایدئولوژیک در جامعه: تغییر در نظرات عمومی یا ارزش‌های جامعه گاهی اوقات می‌تواند با ایدئولوژی‌های جنبش‌های حاشیه‌ای هم‌راستا شود و به آن‌ها کمک کند تا پذیرش گسترده‌تری پیدا کنند.

 

مهم است توجه داشته باشیم که در حالی که این شرایط می‌توانند به جنبش‌های حاشیه‌ای کمک کنند تا نفوذ پیدا کنند، لزوماً به این معنا نیست که آن‌ها به اهداف خود دست خواهند یافت یا به یک نیروی غالب در سیاست اصلی تبدیل خواهند شد. تأثیر چنین جنبش‌هایی به شدت بستگی به زمینه خاص و پاسخ از سوی نهادهای موجود و عموم مردم دارد.

 

منابع:

 

  1. “The Anatomy of Revolution” by Crane Brinton: This classic work examines the commonalities and patterns in various major political revolutions.
  2.     “The True Believer: Thoughts on the Nature of Mass Movements” by Eric Hoffer: A seminal work that discusses the psychology behind various types of mass movements, including extremist and fringe groups.
  3.     “Social Movements, 1768-2018” by Charles Tilly and Lesley J. Wood: This book provides an extensive look at the development and dynamics of social movements over more than two centuries.
  4.     “Political Parties: A Sociological Study of the Oligarchical Tendencies of Modern Democracy” by Robert Michels: Known for introducing the concept of the “iron law of oligarchy,” this book also discusses various political movements.
  5.     “States and Social Revolutions: A Comparative Analysis of France, Russia, and China” by Theda Skocpol: Skocpol’s work is instrumental in understanding the state’s role in revolutions and the dynamics of social and political change.
  6.     “Fascism and Social Revolution” by R. Palme Dutt: This book discusses the rise of fascism in the context of social and economic upheavals.
  7.     Journals like “Mobilization: The International Quarterly” and “Social Movement Studies”: These academic journals publish the latest research on social movements, protest, and collective behavior.
  8.     “Revolutionary Ideas: An Intellectual History of the French Revolution from The Rights of Man to Robespierre” by Jonathan Israel: Provides insight into the intellectual underpinnings of revolutionary movements.

 

2 دیدگاه دربارهٔ «آیا جنبش براندازی یک جنبش خارج از عرف یا Fringe movement است؟»

  1. شهرام ورجاوند

    همه ی شرایط برای پیروزی جنبش براندازی فراهم است به جز قدرت رسانه ای که آن هم با وجود اینترنت و شبکه های اجتماعی دور از دسترس نیست.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا